از چهار شنبه صبح رفتیم اردو رفتیم اصفهان ....
صبح 4شنبه 28/1/87 ساعت 6:30 قطار حرکت می کرد ، ما همه با بروبچ کوثر اونجا بودیم تقریبآ همه اومده بودند ... قطار حرکت کرد تو قطار به همون صبحانه دادند ساعت 13 رسیدیم راه آهن اصفهان رفتیم خوابگاه پردیس تاشب اونجا بودیم ورق بازی کردیم ... رقصیدیم ... شعر معروف ناز داره چه وا.. رو می خوندیم
شام به ما کوبیده دادند ولی چه فایده توش کافور بود (کافور = جلوگیری از سیخ کردن) هالمون به هم خورد تا صبح ورق بازی کردیم و ساعت 3 خوابیدیم تاساعت 6 بیدار شدیم و رفتیم بیرون
تا ادامه داستان .... یا علی